۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۸

۲۶ فروردین ۱۳۸۸

پرنده من عشق..!؟بازی نیست.. !؟
دوست داشتم ....
ومیگشتم .....
و پرنده ام را نیمه گمشده ام......
را عشقم را میان آسمان رویا وحقیقت می یافتم ........
از آینه سراغش را گرفتم........
آینه مرا نشان می داد ........
که روشن بودم........
از روشنی پرسیدم.........
روشنی دلم را اشاره کرد.........
دلم را خواندم .......
واز اونشان پرنده ام را گرفتم ........
دلم بهانه تو را می گرفت.......
گریستم و گفتم.........
دل کوچکم پرنده ام را که بیابم......
اورا در قفسی ازجنس تو زندانی می کنم............
دلم گفت..........
من از جنس آزادی ام .........
شرمم شد.........
دل گفت پرنده تو دیگر پرنده تونیست ........
به دنبال دیگر پرنده ای باش.........
گریستم و گفتم .......
دیگر پرنده ای را به تو نخواهم داد......
تنهایی سهم من است.......
پرنده کوچکم! .....
گوش کن!.......
تو آزادی پرواز کن.......
برو گل ها را منتظرنگذار........
ترانه های ماندگار همیشه تنهایند!

۲۹ بهمن ۱۳۸۷

نمیگم که رو زمین عاشقترینم ....... نمیگم برای تو من بهترینم....... نمیگم که ثروت دنیا رو دارم…….نمیگم که قدرت خدا رو دارم....... نمیگم که خورشید و ماه برات میارم…….نمیگم که ستاره تو شبات میارم....... نمیگم که قصری از طلا می سازم…….نمیگم که پلی از لاله ها می سازم....... نمیگم با بودنم غم دیگه مرده....... نمیگم خدا تو رو به من سپرده....... من میگم معنی عشق من تو هستی.......من میگم تنها امید من تو هستی.......من میگم یه قلب پاک و ساده دارم....... من میگم برای تو هر چی که دارم ……. من میگم مهر و وفا برات میارم …….من میگم با جون و دل برات می سازم .... من میگم غم اگه داری با تو هستم... من میگم تنها با تو زنده هستم